لانه‌زنبوری

این قسمت: پایان

لانه‌زنبوری

این قسمت: پایان

لانه‌زنبوری

انگار یک زنبور قرمز قلبم را نیش زده، جایش هم ورم کرده و خوب نمی‌شود!

نوشتن جایگزین خوبی برای غصه است، آدم را آرام می‌کند.

اهواز دلگیره، ولی یه وقتایی دلت وا میشه

دوشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۷، ۰۶:۱۵ ب.ظ
امروز در مراسم تشییع شهدای حادثه تروریستی اهواز، من در اتوبوس جایم را دادم به یک خانم عرب و او با شال مشکی کشی که عربی بسته بود دور صورت گردش با لهجه عربی گفت خدا خیرت بده دخترم. بعد در گلزارشهدا خانم عرب دیگری با عبا و صورت استخوانی و چشم‌های مشکی‌اش از مراسم پرسید و تعداد شهدا. کمی حرف زدیم و بعد مسیر محل دفن شهدا را نشانم داد. بعد از مراسم نماز، تشنه بودم. گوشه‌ای ایستادم تا یخ را بیاندازند توی تانکر و بعد پارچ آب را پر کنند. رفتم جلو. جمعیت آقایان زیاد بود. کنار کشیدم و منتظر ماندم. آقایی که با کناری‌اش عربی حرف می‌زد بعد از پر شدن لیوانش برگشت و وقتی لیوان خالی را دست من دید طی یک حرکت سریع لیوان را از دستم قاپید و مال خودش را انداخت توی دستم. بعد هم سریع برگشت.
   آن خانم اول درست مثل مادرم بود. خانم دوم شبیه یک همسایه مهربان و خونگرم بود. و آن آقا هرچند با آن سرعت مهلت نداد صورتش را ببینم، درست شبیه برادر من بود. در اهواز چقدر دلم گرفته بود پیش از این و چقدر دلم وا شد.
  • ۹۷/۰۷/۰۲
  • زنبورِ ملکه

اهوازش

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.