لانه‌زنبوری

این قسمت: پایان

لانه‌زنبوری

این قسمت: پایان

لانه‌زنبوری

انگار یک زنبور قرمز قلبم را نیش زده، جایش هم ورم کرده و خوب نمی‌شود!

نوشتن جایگزین خوبی برای غصه است، آدم را آرام می‌کند.

اسفند و هوای بارونی و رختای روی طناب

شنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۵، ۱۰:۴۰ ق.ظ
- الو الو (لازم به ذکره که تلفن خونمون خراب شده هی قطع و وصل میشه )
- جونم؟
- بدو برو لباسای رو طنابو جمع کن داره بارون میاد
- باشه باشه...
همونطوی که تلفنو میذاشتم مامانم هنوز حرف میزد و در حال دویدن به سمت در کلاه لباسمو سر کردم و با دمپایی گنده بابام دویدم سمت طناب . هی گیره باز میکردم میزدم به طناب بعد با دست چپ لباسو میکشیدم مینداختم رو شونم و فقط صدای بارون میومد.
احساس زندگی...

+ ناخودآگاه یاد اون سکانس فیلم فروشنده افتادم که شهاب حسینی وسایل مستاجر قبلی رو از زیر بارون جمع می کرد!
  • ۹۵/۱۲/۲۱
  • زنبورِ ملکه