لانه‌زنبوری

این قسمت: پایان

لانه‌زنبوری

این قسمت: پایان

لانه‌زنبوری

انگار یک زنبور قرمز قلبم را نیش زده، جایش هم ورم کرده و خوب نمی‌شود!

نوشتن جایگزین خوبی برای غصه است، آدم را آرام می‌کند.

مادر مادربزرگ من کسی ست...

يكشنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۵، ۰۷:۳۴ ب.ظ


ننه مشی - حتما میدونید که مشی رو از مشهدی گرفتن، و البته منم نمیدونم چرا همه ننه مشی رو ننه مشی صدا میکنن! بقیه صدا کردن منم عادت کردم - هر وقت پس از مدتی منو میبینه یه جوری بغلم میکنه و می بوسم که انگار تنها کسی هستم که تو دنیا دوست داره - ادا نه ها، واقعا عمق محبتش،رو حس میکنم -


در حالی که من حتی از شمردن تعداد بچه هاش - مادربزرگمو خواهر برادراش - عاجزم، چه برسه به تعداد نوه هاش - بابام اینا - ، و دیگه نتیجه هاش.. الان ایشون ماشاالله نبیره هم داره. گمونم یه ده سالی دیگه ندیده دار هم بشه.


چرا انقدر مهربون و دوست داشتنی هستن بعضی از بزرگای فامیل؟





عنوان : یکی از اولین شعر های وزن دارم
مادر مادربزرگ من کسی ست
که به هر اندیشه اش دلواپسی ست





پست بعدی : دیگه حتما بلاگران خداحافظی کننده :‏|‏
  • ۹۵/۱۱/۱۷
  • زنبورِ ملکه

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.