لانه‌زنبوری

این قسمت: پایان

لانه‌زنبوری

این قسمت: پایان

لانه‌زنبوری

انگار یک زنبور قرمز قلبم را نیش زده، جایش هم ورم کرده و خوب نمی‌شود!

نوشتن جایگزین خوبی برای غصه است، آدم را آرام می‌کند.

وقتی ما وبلاگ می نویسیم در واقع در کنار این که میل به نوشتن داریم و برای دلمون می نویسیم، مخاطب داشتن و ارتباط با بقیه و تبادل نظرات برامون مهمه. وگرنه به یه دفترچه خاطرات بسنده می کردیم. وقتی زمان میگذره و مخاطبان ما بهمون خو میگیرند تا حدودی میشه گفت در قبالشون مسئولیم. البته درسته که این یه مسئله قطعی نیست. یعنی ممکنه ما حالمون خوب نباشه، سرمون شلوغ باشه و معلومه که مجبور نیستیم درست شبیه یه کارمند اداره در هر حال و وضعیت کار کنیم اما یه احساس مسئولیت روی شونه همه ما هست چون برای خواننده هامون احترام قائلیم. چون اونها انسانند و طرفدار نوشته های ما. تمام نفراتی که شمارو دنبال کردند قصدشون خودی نشون دادن و به اصطلاح فالو بک نبوده. تعدادی واقعا وقتی ستاره مطلب جدید شما رو می بینند خوشحال میشن و با شوق مطلب رو باز می کنند و می خونند. چون به قلم شما، نوع نگاه شما و موضوعات نوشته هاتون علاقه دارند. درست عین یه کتاب بکر، شبیه یه خواننده یا بازیگر یا ورزشکار محبوب. شما حتی اگر یک نفر به نوشته هاتون متمایل باشه نسبت بهش یه مسئولیت معنوی دارید.
حالا تصور کنید یک روز صبح زود وارد پنلتون میشید و می بینید بلاگر مورد علاقتون یه پست خداحافظی گذاشته. یه احساس وحشتناک به انسان دست میده انگار که یه دیوار به یک آن فرو میریزه روی سرتون. هممون این احساس رو تجربه کردیم. چون هزار ماشالا این روزها تعداد بلاگر هایی که خداحافظی می کنند کم نیست و آدم هر لحظه باید تن و بدنش بلرزه و منتظر خوندن یه پست گود بای جدید باشه. درست مثل اینه که هنرپیشه مورد علاقتون خیلی یهویی بمیره - دور از جون دوستان البته -. چرا مرگ رو گفتم؟ چون مثلا وقتی یه هنرمند یا ورزشکار خداحافظی میکنه هرچند ناراحت میشید اما رابطش تماما قطع نمیشه. پیج اینستایی، برنامه تلوزیونی، سایتی مجله ای چیزی هست که ازش خبر بگیرید. ولی در بلاگستان غالب بلاگر ها تنها راه ارتباطشون همین وبلاگشونه و اساسا همین آدرس که توی مرورگر تایپ میشه و یه صفحه باز میشه بخش مهمی از اونهاست، شبیه جسم انسان. خب جسم که نابود بشه روح از بین نمیره ولی دیگه نمیشه با اون جسم ارتباط گرفت.
لطفا بفهمید که خداحافظی کردن اون هم یهویی چقدر حرص دربیاره. حرف من این نیست که شما به هرحال بنویسید، می فهمم که ممکنه وضعیتتون بد باشه اما مجبور نیستید به یکباره یک پست غیر منتظره و شلیک وار بذارید و مخاطبانتون رو ناراحت و حتی عصبی کنید - شبیه اون وقتهای تام و جری که دود از گوشاشون بیرون میاد! - بهترین راه حل اینه که بلافاصله بعد از اینکه تصمیم گرفتید در وبلاگ خیلی شخصیتونو تخته کنید یه نگاهی به صفحه دنبال کنندگان و صفحه نظرات وبلاگتون بندازید و به احترام این دوتا صفحه چند دقیقه سکوت کنید. سپس تصمیم بگیرید که مثلا یه هفته ننویسید. این تصمیم احتمالا اون بخش از درونتون رو که داره دائم فرمان میده: "ببند این لعنتی رو تختش کن خلاص شی" آروم می کنه. لازم هم نیست یه هفته نبودنتون رو جار بزنید. بعد در طول این یه هفته بیشتر فکر کنید آیا واقعا دیگه میل به نوشتن ندارید و آیا واقعا دیگه مخاطبانتون هیچ اهمیتی براتون ندارن؟ تجربه ثابت کرده در نود درصد حالات پشیمون میشید و به آغوش بلاگستان برمیگردید اون هم بی سروصدا و اشک و آه و ناله داد و فریاد و اعتراض:)
و اگر احیانا بعد از یک هفته هنوز هم اصرار داشتید به ننوشتن یک پست آرام بگذارید و بدون هیچ شدتی بنویسید تصمیم دارید مدتی ننویسید. ترجیحا عنوان پست محتوا رو لو نده تا مخاطب با دیدن عنوان توی صفحه شخصیش نوای یاابالفضل سر نده و سکته نکنه. و حتما هیچ چیز رو در وبلاگ تغییر ندید. مثلا تمام پست هاتون رو پیش نویس نکنید. یک صفحه سفید تحویل مخاطب بیچاره ندید که روش با فونت ریز نوشته خداحافظ یا تمام شد و از این دست نوشته های جگرسوز. به مخاطب احترام بذارید. شاید هوس خوندن قلم شما رو کرد. لااقل باید قادر باشه سری به نوشته های پیشین شما بزنه. این واقعا حق ما مخاطب هاست.
البته اول میخواستم بنویسم که اصلا پست " تصمیم دارم مدتی ننویسم " هم نذارید، اما به یاد وبلاگ "عقاید یک رامین" -با تاسف به علت دوری از لب تاپ عزیزم قادر به لینک کردن نیستم- افتادم که نویسنده تصمیم گرفته بود اعتیادش به بلاگ رو ترک کنه و سه ماه بهار امسال اصلا ننوشت و حتی پست خداحافظی هم نگذاشت. خرداد بود که پیش خودم گفتم نکنه اتفاقی... و چنان ناراحت شدم که نگو. خب ما انسانیم دیگه، کمی هم به فکر دنبال کنندگانتون باشید.

+ از همین تریبون اعتراض خودم رو به خدمت مقدس سربازی اعلام میکنم که تاحالا موجب خداحافظی سه تن از بلاگرهایی شده که می شناسم:) و البته به سربازا حق میدم اما بهتره بنویسن فعلا نمی نویسیم نه که برن تو افق محو شن.
و اعتراضم رو به سایر بلاگرها و تاکیدا به بلاگران در آینده خداحافظی کننده، پیش پیش اعلام میکنم و ضمن اخم کردن، تو چشاشون زل میزنم و میگم:
" واقعا حق نداشتی با ما مخاطبانت این کارو بکنی. خیلی بدی اصا "
ولی خب پیرو ضرب المثل ماهی رو هروقت از آب بگیری و این صوبتا راه واسه بازگشت هست. اونایی که رفتن: "برگردید به آغوش بلاگستان فرزندانم، لطفا!"
اونایی که یه روز تصمیم میگیرن برن: خب نکنید این کارو جون بچتون:(
و دیگر هیچ.
  • ۹۵/۱۱/۱۷
  • زنبورِ ملکه

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.