لانه‌زنبوری

این قسمت: پایان

لانه‌زنبوری

این قسمت: پایان

لانه‌زنبوری

انگار یک زنبور قرمز قلبم را نیش زده، جایش هم ورم کرده و خوب نمی‌شود!

نوشتن جایگزین خوبی برای غصه است، آدم را آرام می‌کند.

شخصیت منفوری که مدتی معتاد بود، پرخاشگر و بی حوصله بود و دائم با همه درگیر. همه را مسخره می کرد و قاطی که می کرد زمین و زمان را به هم می ریخت. حتی یک بار یادم هست سر سفره بخاطر بشقاب سیب زمینی سرخ کرده جلوی همه مرا محکم زد جوری که جایش تا آخر شب می سوخت و با بغض شامم را خوردم و در سکوت.
حالا همین آدم، وقتی درد بزرگی بر همه اعضای خانواده وارد شده بود، مرا در حالی که کز کرده بودم و بی صدا شر شر اشک می ریختم دید، از آن طرف هال با گریه قربان صدقه ام رفت و گفت گریه نکنم.
هیچ حواستان هست که گاهی غم آدم ها را چقدر مهربان می کند؟

با "وضعیت سفید" نمی توانم اشک نریزم. دلم آن دور همی های باشکوه گذشته را می خواهد...
  • ۹۵/۱۲/۰۵
  • زنبورِ ملکه

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.