لانه‌زنبوری

این قسمت: پایان

لانه‌زنبوری

این قسمت: پایان

لانه‌زنبوری

انگار یک زنبور قرمز قلبم را نیش زده، جایش هم ورم کرده و خوب نمی‌شود!

نوشتن جایگزین خوبی برای غصه است، آدم را آرام می‌کند.

از یک زاویه دیگر

چهارشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۵، ۰۴:۱۹ ب.ظ
اینکه فرق سرم با یک چیز تیز خراش برداشت و خون آمد شاید چیز بدی نیست چون باعث شده است فرق وسط همیشگی ام را از کنار باز کنم و کمی موهایم پرتر نشان بدهد. شاید اصلا همین بی علاقگی ام به خانه تکانی اتاق برخلاف تمام سالهای گذشته، نشانه خوبی ست! دیگر بهانه ای برای فرار از درس در آخرین ماه سال ندارم. به هرحال گردگیری کتابخانه که خانه تکانی نیست. دوتا کتابی که بردم برای اهدا به کتابخانه با همین گردگیری ساده حاصل شد و دیدن لبخند گرم خانوم کتابدار جدید در ازای کتابها، خیلی دلنشین تر از بی حوصلگی آقای کتابدار قبلی بود در ازای چندین کتابی که تابستان بردم برای اهدا. آقای کتابدار جوری رفتار کرد که انگار دارد لطف می کند کتابهایم را قبول می کند! اصلا به نظرم خانوم ها برای کتابداری مناسب ترند. تنها چیز غم انگیزی که این جمله را کمی دچار تردید می کند صدای تق تق کفش های پاشنه بلند کتابدار است وقتی مدام لا به لای قفسه ها وول می خورد به عادت همیشگی سر و سامان دادن کتابها در اسفند.
شاید بد نبود که معلم خوشنویسی ام با نیم ساعت تاخیر آمد و من مشغول خواندن مجله جوان همشهری شدم تا با خواندن گزارشی از تئاتر "حرفه ای ها" رضا کیانیان، یادم بیاید چقدر دوست دارم روزی بروم تئاتر ببینم و چقدر به این یادآوری نیازمند بودم.

چقدر می شود چیزهارا از زاویه دیگر دید و دوستشان داشت.
  • ۹۵/۱۲/۱۸
  • زنبورِ ملکه

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.