لانه‌زنبوری

این قسمت: پایان

لانه‌زنبوری

این قسمت: پایان

لانه‌زنبوری

انگار یک زنبور قرمز قلبم را نیش زده، جایش هم ورم کرده و خوب نمی‌شود!

نوشتن جایگزین خوبی برای غصه است، آدم را آرام می‌کند.

کمربند شکارچی

پنجشنبه, ۷ دی ۱۳۹۶، ۰۱:۳۱ ق.ظ
اتوبوس چیز عجیبی ست. چیزی به وسعت زندگی. عبور و گذر دارد، ایست دارد، کندی و سرعت دارد. آدم‌های زیادی از هر دست و هر شکل و شمایلی میبینی که فقط در همین مسیر با تو هم‌سفرند. باهاشان حرف می‌زنی گاها، برخی کوتاه و برخی بلند. هرکسی کاری می‌کند در اتوبوس. یکی می‌خوابد، آن یکی بیرون را نگاه می‌کند، یکی با گوشی‌اش ور می‌رود. هرکسی جایی پیاده می‌شود. یکی زودتر و یکی دیرتر. بعضی‌ها چمدان بزرگ دارند و برخی ساک کوچک. یکی می‌گوید گرم است. آن یکی سردش است. یکی پرده را می‌کشد، آن یکی کنار می‌زند.
   اتوبوس آینه تمام‌نمای زندگی است. همه در اتوبوس منتظر رسیدن به مقصد اند. به جلو نگاه می‌کنند. اتوبوس هیچ‌وقت  به مبدا بر نمی‌گردد. هرچقدر هم وی‌آی‌پی باشد خستگی و سردرد دارد، خوابش خواب نمی‌شود. راحت نیست. از روی اجبار است. فقط برای رسیدن است. اما بعضی ها مثل من اتوبوس را دوست دارند، به آدم‌ها دقت می‌کنند و لذت می‌برند، به بیرون نگاه می‌کنند روز و شب عکس‌های زیبایی بر پرده ذهنشان ثبت می‌کنند. دیدن زنان روستایی با لباس سنتی و ستاره‌های آسمان شب. 

+ صورت فلکی داریم به اسم شکارچی. ستاره‌هایی که در کنار هم به شکل شکارچی به نظر می‌رسند که سه‌تا ستاره کمربندش است. دیشب توی اتوبوس دیدمش. فعلا که هدفش جای دیگری‌ست اما به گمانم بالاخره روزی به زمین تیر بی‌اندازد...
  • ۹۶/۱۰/۰۷
  • زنبورِ ملکه

دانشگاه‌اش

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.